زیگموند فروید | سطوح و ساختار شخصیت انسان
زیگموند شلومو فروید یک عصب شناس برجسته اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی به عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود.
فروید در خانواده ای یهودی گالیسی در شهر موراویا بخشی از جمهوری چک متولد شد. پدر زیگموند؛ یاکوب فروید؛ تاجر پشم بود و در مطالعات تورات مشهور بود. مادر زیگموند فروید در سن ۱۹ سالگی به عنوان همسر سوم یاکوب فروید با وی ازدواج کرد. مادر و پدر زیگموند فروید وضعی مالی خوبی نداشتند و فروید در سال ۱۸۵۶ در یک اتاق اجاره ای در خانه یک قفل ساز به دنیا آمد.
در سال ۱۸۵۹ پدر و مادر فروید به وین مهاجرت کردند. فروید در ۹ سالگی وارد یک دبیرستان ممتاز شد و به عنوان یک دانش آموز ممتاز مطرح شد و در سال ۱۸۷۳ از آنجا فارغ التحصیل شد. زیگموند فروید عاشق ادبیات بود و در زبانهای آلمانی، ایتالیایی، فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، عبری، لاتینی، و یونانی تخصص داشت. فروید آثار ویلیام شکسپیر را در طول عمرش فقط به زبان انگلیسی می خواند و به عقیده بعضی ها درک او از روانشناسی به خواندن نمایشنامه های شکسپیر بر می گردد.
فروید در سن ۱۷ سالگی وارد دانشگاه وین شد. او می خواست حقوق بخواند اما به دانشگاه پزشکی پیوست جائیکه مطالعات او شامل فلسفه زیر نظر فرانتس برنتانو و ارنست بروک و جانورشناسی را زیر نظر استادی داروینیستی به نام کارل نوئل گذراند و در سال ۱۸۸۱ میلادی با درجه دکتری از آنجا فارغ التحصیل شد.
زیگموند فروید در سال ۱۸۸۲ کار پزشکی خود را در درمانگاه روان پزشکی تئودور ماینرت در بیمارستان عمومی وین شروع کرد. زیگموند فروید در سال ۱۸۸۶ از کار در بیمارستان استعفا داد و به صورت خصوصی در رشته اختلالات عصبی تخصص گرفت و در همان سال با مارتا برنایزه؛ نوه ایساک برنایز که یک خاخام ارشد در هامبورگ بود؛ ازدواج کرد و در ادامه صاحب ۶ فرزند شد که آنا فروید آخرین فرزند زیگموند فروید بود که در سال ۱۸۹۵ متولد شد.
کارل یونک مدعی شده است که زیگموند فروید با مینا برنایز (خواهر مارتا برنایز؛ همسر فروید) رابطه پنهانی داشته است؛ ادعایی که توسط برخی محققین به قطعیت نزدیک شده است. زیگموند فروید در ۲۴ سالگی شروع به سیگار کشیدن کرد او مدعی بود سیگار کشیدن ظرفیت وی را برای کار کردن بالا می برد و نهایتاً نیز بر اثر استفاده طولانی مدت از سیگار و کوکائین به سرطان سقف دهان مبتلا شد.
برنتانو؛ استاد فلسفه فروید؛ مباحثی در مورد ناخودآگاه داشت و زیگموند فروید از این طریق با این موضوع آشنا شد و با استفاده از نوشته های چارلز داروین، ادوارد فون هارتمن در مورد ناخودآگاه نظریات مهمی را ارائه کرد.
در سال ۱۸۸۵ زیگموند فروید برای یک دوره فلوشیب سه ماهه با جان مارتین شارکو (یک نورولوژیست مشهور) برای تحقیق در مورد خواب و هیپنوتیزم به پاریس سفر کرد و پس از آن به وین برگشت و یک کلینیک خصوصی برای خود تاسیس کرد تا از این روش برای درمان های بالینی خود بهره ببرد. درمان یکی از بیماران با این تکنیک ها باعث دگرگونی کار بالینی فروید شد.
به منظور در امان ماندن از دست نازی ها؛ زیگموند فروید در سال ۱۹۳۸ به همراه خانواده اش به لندن گریختند و فروید یک سال اخر عمرش را در آنجا سپری کرد.
زیگموند فروید در نهایت درد فراوانی را به دلیل ابتلاء به سرطان سقف دهان متحمل شد و بعد از چندین عمل و ناکامی در درمان سرطان؛ به سراغ شِوِر؛ پزشکش؛ رفت که دوست و همکار فروید نیز محسوب می شد و از وی خواست که طبق توافقاتی که از قبل داشته اند به زندگی فروید پایان دهد زیرا زیگموند فروید دیگر تحمل آن همه درد را نداشت. آنا فروید دختر فروید می خواست مرگ پدرش را به تاخیر بیندازد اما شِوِر وی را متقاعد کرد که تا به زندگی زیگموند فروید طبق خواسته خودش پایان دهند. سرانجا در تاریخ های ۲۱ و ۲۲ سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی تزریق های مورفین به زیگموند فروید شروع شد و در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ زیگموند فروید از دنیا رفت.
سه روز بعد از مرگ زیگموند فروید، جسد وی در شمال لندن سوزانده شد. بعدها خاکستر فروید توسط پسرش درون گلدان عتیقه ای ریخته شد که فروید آن را از پرنس بناپارت دریافت کرده بود. این گلدان همیشه در اتاق مطالعه زیگموند فروید قرار داشت و پسرش ارنست خاکستر فروید و بعدها خاکستر همسر فروید را در این گلدان قرار داد.
صاحبنظران معتقدند زیگموند فروید یکی از برجسته ترین روانشناسان و همچنین یکی از برجسته ترین و شناخته شده ترین نظریه پردازان در قرن بیستم بوده است.
زیگموند فروید نظریات بسیاری داشت که از ان جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- نظریه وسوسه
- کوکائین
- ناخودآگاه
- رویاها
- توسعه روانی
- مدل ساختاری شخصیت (نهاد، من، فرامن)
- زندگی و مرگ
- روان درمانی
- علم فلسفه
- نقد ادبی
- فمینیسم
نظریه پردازان شخصیت از فروید به خاطر تاکید بسیار زیاد بر نیروهای زیستی، جنسی، پرخاشگری، آشفتگی های هیجانی و رویدادهای کودکی انتقاد کرده اند. آنها همچنین تصور جبرگرایانه او را از ماهیت انسان، دیدگاه های منفی وی در مورد زنان و تعریف های مبهم برخی از مفاهیم او مورد انتقاد قرار داده اند.
سطوح شخصیت:
مدل مکان نگار شخصیت
The Topographic Model
نقطه کلیدی شروع درک دیدگاه فرویدی تقسیم شخصیت انسان به سه قسمت است:
- خودآگاه Conscious
- نیمه آگاه Preconscious
- ناخودآگاه Unconscious
قسمت خودآگاه قسمتی از تفکرات را در برمی گیرد که شما از آن آگاهی دارید. زمانیکه شما چیزی را می گویید که در ذهنتان است احتمالاً قسمت خودآگاه ذهنتان را مطرح می کنید. با این وجود قسمت خودآگاه تنها با درصد کمی از اطلاعات ذخیره شده در ذهنتان سر و کار دارد
اگر شما مایل به آگاهی از تفکرات خود باشید تعداد بیشماری از آنها را می توانید به آگاهی تبدیل کنید. فروید این قسمت عظیم اطلاعات قابل بازیافت را قسمت نیمه آگاه می نامد.
قسمت اعظم تفکراتمان در قسمت نا خودآگاه یافت می شوند. در این قسمت اطلاعاتی قرار دارند که به آنها دسترسی مستقیم نداریم. نظریه روانکاوی بر این بخش متمرکز است. اعماق وسیع و تاریک ناخودآگاه انسان جایگاه غرایز است امیال و آرزوهایی که رفتار ما را هدایت می کنند.
مدل ساختاری شخصیت
The Structural Model
فروید برای تبیین بهتر شخصیت انسان مدل ساختاری را ارائه کرد.
فروید در مدل ساختاری شخصیت؛ شخصیت انسان را به سه قسمت تقسیم می کند:
- نهاد Id
- من Ego
- فرامن Super Ego
نهاد:
فروید بیان می کند در زمان تولد، تنها یک ساختار شخصیت یعنی نهاد وجود دارد. نهاد مخزن غرایز و لیبیدو است.
لیبیدو انرژی روانی است که توسط غرایز آشکار می شوند.
نهاد ساختار قدرتمند شخصیت است زیر تمام انرژی را برای دو جزء دیگر فرآهم می کند
نهاد بر طبق اصل لذت جویی Pleasure Principle عمل می کند. نهاد ارضای فوری امیال را بدون توجه به قانون، عرف اجتماعی یا نیازهای دیگران درخواست می کند.
از نظر فروید، نهاد کاملاً ناخودآگاه است و مانند دیگ جوشان است. احساسات و خواسته مخالف همدیگر می توانند در نهاد وجود داشته باشند.
من:
همانطور که کودک در دو سال اول زندگی با محیط های اطرافش تعامل پیدا می کند قسمت دوم ساختار شخصیت تدریجاً شکل می گیرد.
اعمال من مبتنی بر اصل واقعیت Reality Principle هستند.
من جلوی ارضای امیال نهاد را نمی گیرد بلکه می کوشد آن را بر حسب واقعیتهای موجود هدایت کند.
من امیال موجود در نهاد را غربال می کند و آنها در قسمت ناخودآگاه حفظ می کند.
من به طور آزادانه بین قسمت های خودآگاه، نیمه آگاه و ناخودآگاه ذهن حرکت می کند.
من بین نهاد و فرامن قرار می گیرد و تلاش می کند تا خواسته های نهاد و حس اخلاقی فرامن را برآورده کند.
فرامن:
حدود ۵ سالگی قسمت سوم ساختار شخصیت یعنی فرامن برتر شکل می گیرد.
فرامن یا من برتر، در بردارنده تمام ارزش ها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما آنها را از والدین و اجتماع کسب می کنیم. فروید در این مبحث معتقد است عقده اُدیپ و همانند سازی نقش مهمی در شکل گیری فرامن هر شخصی دارد.
فرامن محدودیت های بیشتری را در آنچه که می توانیم یا نمی توانیم انجام دهیم فرآهم می کند.
سلاح اولیه فرامن در مواجه شدن با موقعیت؛ احساس گناه است.
فرامن یا من برتر مطابق با اصل اخلاقی Moral Principle عمل می کند و با توجه به اعمالمان ما را دچار عذاب وجدان، احساس گناه یا برعکس دچار احساس غرور و مباهات می کند.
فرامن شبیه وجدان و یک نگهبان اخلاقی درونی عمل می کند.
در تمام زندگی فرامن اعمال من را نظارت می کند و قضاوتهایی را از درستی و نادرستی آن ارائه می کند.
زمانیکه قضاوت در مورد اعمال من منفی باشد فرامن با احساس گناه و سرزنش به من هجوم می برد من یک لحظه از آن راحت نمی شود.