امرسون | ۱۲ اصل کارآیی:
هارینگتون امرسون در ۲ آگوست ۱۸۵۲ میلادی در یک خانواده فوق العاده ثروتمند، با سواد و با قدرت در شهر نیوجرسی ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. پدر هاینگتون، ادوین امرسون یک پروفسور علوم سیاسی بود که ثروت خانودگی فراوانی را به ارث برده بود، مادر هارینگتون نیز ماری لوئیزا اینگهام بود که اینگهام پدربزرگ هارینگتون (پدر مادرش) یکی از اعضای کنگره و دبیر خزانه داری آمریکا در دوران ریاست جمهوری آندره جکسون بود.
ادوین امرسون برای فرزندش هاینگتون معلم خصوصی می گرفت و به تحصیل و دانش فرزندش بسیار اهمیت می داد. هارینگتون برای کسب دانش و علم دوره ای را در اروپا و در کشورهای فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا و … گذراند. هارینگتون امرسون از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۷۵ دوره مهندسی را در دانشگاه فنی مونیخ گذراند و سپس در سال ۱۸۷۶ میلادی به ایالات متحده آمریکا برگشت. هارینگتون در این زمان به عنوان استاد زبانهای مدرن در دانشگاه نبرسکا مشغول به کار شد و تا سال ۱۸۸۲ به فعالیتش در این دانشگاه ادامه داد.
هارینگتون امرسون از سال ۱۸۸۲ دانشگاه را رها کرد به دنبال ایده ها و عایق خود رفت، او مرکز مشاوره ای تاسیس کرد و با عناوین شغلی مختلف در جاهای مختلفی به امور مدیریتی و علمی پرداخت و نهایتاً در سال ۱۸۹۶ به کمپین رقابت های انتخابات ریاست جمهوی ویلیام جینگز برایانز پیوست و بعد از آن روی مهندسی مکانیک متمرکز شد و بعد از شکست در پروژه انتقال کابل از زیر دریا به آلاسکا؛ موسسه امرسون را به منظور کار روی تئوری مهندسی کارایی خود در نیویورک تاسیس کرد.
هارینگتون در انجمن مهندسی مکانیک آمریکا با فردریک تیلور آشنا شد و از نظریات وی در پروژه های خود بهره می برد.
هارینگتون امرسون با ماری کرفورد ساپلی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد که کو چکترین آنها بنام لوئیز امرسون رونه بک به یک نقاش معروف آمریکا مبدل گشت.
امرسون، تیلور، گانت و گیلبرتها از نظریه پردازان جنبش مدیریت علمی در ایالات متحده آمریکا هستند اما نظریه سیستم کارایی امرسون سه تفاوت با مدیریت علمی تیلور دارد:
- امرسون از «کارآیی» بجای «مدیریت علمی» استفاده کرد
- امرسون با مدیریت عملکردی (Functional management) با چندین کارفرما مخالف بود (که بیشتر در سازمانها رایج است) و بجای آن از ایده «صف و ستاد» (line and staff) استفاده کرد که در آن فقط یک نفر رئیس واحد صف است. متخصصان عملیاتی (یا ستاد) که امرسون بکار می برد مسولان اجرایی نیستند و توصیه ها و نظراتشان را فقط به یک سرپرست اجرایی ارائه می دهند و آن سرپرست اجرایی است که تمام برنامه ها و نظرات کارشناسی را از طریق مرئوسان واحد صف اجرا می کند. این ایده می گوید از وجود دو رئیس برای یک مرئوس پرهیز شود.
- امرسون از یک «سیستم دستمزد» استفاده می کند که اساساً پاداش را تا حدودی بر اساس «درصد کارایی» تعیین می کند. زمان های استاندارد بر اساس آنالیز مطالعه زمان تعیین می گردد و کارگرانی که فقط همین کار را در زمان اختصاص داده شده انجام می دهند با ۱۰۰% کارایی اعتبار دارند.
امرسون اعتقاد داشت بهترین راه رسیدن به کارایی، حذف عدم کارآیی است. به گفته امرسون: عدم کارآیی به ۲ شکل ایجاد می گردد:
- عدم کارایی در فرآیندها و مواد
- عدم کارآیی در مردم، اجتماع و ملل.
امرسون بیان می کند که عدم کارآیی ناشی از فرآیند و مواد ضرر کمتری دارد اما عدم کارآیی ناشی از افراد و اجتماع بسیار جدی و خطرناک است. امرسون بیان می کند اگر کارآیی انسان درون یک فرهنگ یا ملت محصور شده باشد ثابت می ماند.
از دیدگاه امرسون کارایی به معنای صرفه جویی و جلوگیری از اسراف بی رویه است. امرسون در کتاب اصلی خود با عنوان «۱۲ اصل کارآیی» ۱۲ اصل را معرفی می کند که معتقد است مدیریت برای رسیدن به کارآیی به آنها توجه کند.
۱۲ اصل کارآیی امرسون:
- اهداف کاملاً تعریف شده
- عقل سلیم (عقل سلیم بین چوب و تنه درخت زنده تمایز قائل می شود)
- شورای شایسته
- انظباط (توجه به نظم درونی و خودکنترلی)
- رفتار عادلانه با کارکنان
- یادداشتهای دقیق، فوری، کامل و دائمی
- تنظیم سرعت یکنواخت فرآیندها
- استفاده از استانداردها و زمانبندی های استاندارد
- بوجود آوردن شرایط کاری استاندارد و به روز
- عملیات استاندارد و علمی
- ثبت و در دسترس بودن دستورالعمل های مکتوب
- استفاده از سیستم پاداش کارایی
امرسون حصول کارآیی را از پایین به بالا می داند. بنابراین کارکنان ستادی باید به کارکنان صفی یاری رسانند و باید مدنظر داشته باشند که این کارکنان صفی هستند که میزان کارایی را رقم می زنند.