آلبرت بندورا
نظریه یادگیری اجتماعی
نظریه یادگیری مشاهده ای
آلبرت بندورا در سال ۱۹۲۵ در منطقه زیبا و کوهستانی و سرد شمال آلبرتا در کانادا به دنیا آمد.
بندورا با امکانات ضعیف سیستم آموزش و پرورش در منطقه سکونت خود هر طور بود دوران دبستان و دبیرستان را در یک مدرسه به اتمام رساند.
در تابستان بعد از گرفتن دیپلم، بندورا به عنوان کارگر در ساخت بزرگراه آلاسکا مشغول به کار شد. این بزرگراه در طول جنگ جهانی برای وصل کردن ایالات متحده آمریکا به ایالت آلاسکا ساخته شد. در این زمان، بندورا با کارگران زیادی معاشرت پیدا کرد کارگرانی که سوابق مختلفی داشتند و از مشکلات عدیده ای رنج می بردند عده ای بدهکار بودند، عده ای زندانی فراری بودند، و عده ای به علت فقر از همسران خود جدا شده بودند. مشاهدات بندورا و تعاملاتی که به این افراد داشت باعث شد به رشته روانشناسی علاقمند شود.
بندورا بعد از دیپلم و تجربه دوران کارگری به دانشگاه بریتش کلمبیا رفت و علاوه بر روانشناسی بالینی به نظریات یادگیری مشاهده ای نیز علاقمند شد.
بندورا بعد از فقط سه سال کالج در سال ۱۹۴۹ موفق به دریافت لیسانس روانشناسی شد.
بندورا بر اساس علاقه بیشتری که به گرایش روانشناسی بالینی داشت دانشگاه آیووا را برای ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس خود انتخاب کرد که سرگروه آن «کنت دبلیو اسپنس»؛ نظریه پردازان یادگیری؛ بود. با اینکه بندورا به روانشناسی بالینی علاقه داشت ولی تحت تاثیر اسپنس، شاهد دقت و جذابیت تحقیقات تجربی شد و از نزدیک شاهد مفهوم پردازی نظری اسپنس درباره یادگیری بود. در آن زمان مفاهیم اسپنس نیروی غالب در روانشناسی بود.
بندورا در سال ۱۹۵۱ فوق لیسانس و در سال ۱۹۵۲ دکتری روانشناسی بالینی را از دانشگاه آیووا دریافت کرد.
بندورا در همین دانشگاه آیووا با «ویرجینیا وارنر» آشنا شد و با وی ازدواج کرد.
بندورا سپس یک دوره پُست دکتری را در Wichita Guidance Center یا WGC گذراند و پس از پایان دوره پُست دکتری به عنوان استاد در دانشگاه استنفورد مشغول به کار شد و دوران شغلی خود را در همین دانشگاه استنفورد به پایان رساند.
بندورا در سال ۱۹۷۴ به عنوان رئیس انجمن روانشناسی آمریکا American Psychological Association (APA) (که بزرگترین انجمن روانشناسان جهان است) انتخاب شد.
بندورا به عنوان مربی ورزشی نیز سابقه فعالیت دارد.
بر اساس یک تحقیق پیمایشی که در سال ۲۰۰۲ انجام شده است بندورا بعد از اسکینر، زیگموند فروید و ژان پیاژه چهارمین روانشناس مورد استناد قرار گرفته در قرن بیستم می باشد.
Bobo doll experiment
یکی از مشهورترین تحقیقات آزمایشی بندورا «آزمایش عروسک بادکرده بوبو» بود. این عروسک که ۹۰ تا ۱۲۰ سانتیمتر طول داشت «بوبو» نام داشت و بندورا بوسیله این آزمایش توانست نشان دهد که چگونه مشاهده رفتار پرخاشگرانه می تواند بر یادگیری خشونت کودکان تاثیر داشته باشد. بندورا ۷۲ کودک ۳-۶ ساله را انتخاب کرد که ۳۶ نفر از آنها پسر و ۳۶ نفر دختر بودند و آنها را در ۳ گروه ۲۴ تایی تقسیم کرد:
- گروه اول کودکانی بودند که رفتار خشونت آمیز یک فرد بزرگسال نسبت به بوبو را به مدت ۱۰ دقیقه تماشا می کردند
- گروه دوم کودکانی بودند که رفتار مسالمت آمیز یک بزرگسال را نسبت به بوبو مشاهده می کردند
- گروه سوم کودکانی بودند که هیچ الگوی بزرگسالی را مشاهده نمی کردند و به تنهایی در اتاق آزمایش بازی می کردند.
تعداد کودکان دختر و پسر در هر گروه برابر بود.
بعد از مشاهده الگوی بزرگسال؛ این کودکان به اتاق دیگری برده شدند تا نتیجه این مشاهدات در رفتار آنها ارزیابی شود. نتیجه این آزمایش اینگونه بود که کودکانی که الگوی پرخاشگر را مشاهده کرده بودند ۲ برابر گروه کنترل رفتار خشونت آمیز از خود بروز داده بودند و کودکانی که رفتار مسالمت آمیز را مشاهده کرده بودند حتی از گروه کنترل نیز خشونت کمتری بروز داده بودند.
تئوری یادگیری اجتماعی
تئوری یادگیری اجتماعی بیان می کند سه سیستم تنظیمی وجود دارد که رفتار را کنترل می کند:
اول: انگیزه یا القائات قبلی
انگیزه ها یا القائات قبلی تا حد زیادی بر زمان و پاسخ رفتار تاثیر می گذارند. محرکی که قبل از پاسخ رخ می دهد باید متناسب با زمینه های اجتماعی و فرد باشد.
دوم: بازخورد
بازخوردی که به پاسخ داده می شود تاثیر مهمی بر رفتار آینده دارند. تجربه با مشاهده تقویتی که به دنبال پاسخ ها ارائه می شود روی بروز رفتار در آینده تاثیر می گذارد.
سوم: کارکردهای شناختی
کارکردهای شناختی در یادگیری اجتماعی مهم است. به عنوان مثال برخی افراد؛ به خاطر تجربه و مشاهداتی که از رفتار افراد خشن بدست آورده اند؛ به راحتی رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز می دهند و این حافظه از طریق فرآیند یادگیری حاصل شده است.
نظریه یادگیری اجتماعی به چارچوبی نظری برای Entertainment-Education (آموزش و پرورش از طریق سرگرمی ها) تبدیل شد، روشی برای خلق سرگرمی های سودمند اجتماعی که میگوئل سابیدو (Miguel Sabido) پیشگام آن بود. بندورا و سابیدو در ادامه روابط نزدیکی پیدا کردند و تحقیقات مشترک بیشتری با هم انجام دادند.
یادگیری مشاهده ای:
در تئوری یادگیری مشاهده ای گفته می شود که فرآیندهای شناختی درونی اثراتی را بر رفتار می گذارند. این فرآیندهای شناختی می توانند در انتظار فرد در مورد پیامد یک نوع رفتار خاص متجلی شوند. فرد به تجربه در می یابد که برخی اقدامات مشخص منجر به پیامدهای مطلوب و برخی اقدامات دیگر منجر به پیامدهای نامطلوب می شوند.
جنبه دیگر تئوری یادگیری مشاهده ای، این اندیشه است که افراد الگوهای رفتاریشان را با مشاهده، تقلید و الگوبرداری از رفتار دیگران اقتباس می کنند.
ظاهراً عمل الگوبرداری رفتار شخص از رفتار دیگران هیچ نوع تقویت مستقیمی را نشان نمی دهد اما با این حال مشاهده کننده انتظار دارد که پیامدهای مطلوب مشخصی را از اقتباس رفتار از الگو به دست آورد.
متغییرهای موثر بر یادگیری مشاهده ای:
فرآیندهای الگوبرداری در تئوری یادگیری مشاهده ای شامل ۴ مرحله می باشد که عبارتند از:
۱ – فرآیند توجه:
Attention processes
اگر شما قصد یادگیری چیزی را دارید باید به آن توجه کنید به عبارت دیگر هر چیزی که مانع توجه شما شود یادگیری مشاهده ای را کاهش می دهد.
۲ – فرآیندهای به خاطر سپاری:
Retention a processes
شما باید قادر به حفظ و به خاطر سپاری چیزی باشید که به آن توجه کرده اید. ما آنچه را می بینیم ذخیره می کنیم و به خاطر می سپاریم که این به خاطر سپاری می تواند به صورت تصاویر ذهنی یا توصیفات کلامی باشد.
۳ – فرآیندهای تولید رفتار:
Behavior production processes
در این حالت شما خیال پردازی می کنید. شما مجبورید تصاویر یا توصیفات را به رفتار واقعی تبدیل کنید. با این حال شما باید توانایی بازآفرینی رفتار را داشته باشید.
۴ – فرآیندهای انگیزش:
Motivational processes
به هر حال شما رفتاری را تقلید نخواهید کرد مگر برای انجام این تقلید برانگیخته شوید. به عبارت دیگر شما برای انجام این تقلید باید دلایلی داشته باشید. به اعتقاد بندورا؛ انگیزه های مثبت منجر به تقلید شده، انگیزه های منفی ما را از تقلید منع می کنند.
اگر یادگیرنده از راه مشاهده موفقیت کسب نکرده باشد به این علت است که:
- یا یادگیرنده یا به فعالیتهایی که قرار بوده یاد گرفته شوند توجه نکرد،
- یا آنها را به یاد نسپرده،
- یا از لحاظ جسمی توانایی انجام آنها را نداشته،
- یا مشوق های مناسب برای انجام آنها در اختیارش نبوده است.