چرا قدرتمندان سقوط می کنند | How the Mighty Fall
در تحقیق اول جیم کالینز و تیم تحقیقاتیش یک مطالعه تاریخی از بدو تاسیس شرکتهای تجاری تا سال ۱۹۹۱ انجام دادند و سپس کتاب “ساختن برای ماندن” را تالیف کرد. در ادامه جیم کالینز یک تئوری در همان رابطه با عنوان تئوری “از خوب به عالی” را نظریه پردازی کرد. در ادامه بسیاری از شرکتهایی که به اصلاح رهسپار تعالی بودند برعکس آنچه جیم کالینز انتظار داشت سقوط کردند. جیم کالینز تحقیقی را با هدف شناسایی چگونگی سقوط این شرکتها انجام داد و نتایج این تحقیق رادر سال ۲۰۰۸ در کتابی با عنوان “چرا قدرتمندان سقوط می کنند” ارائه می کند. جیم کالینز بیان می دارد:
“تحقیقات ما منجر به تعریف چهارچوبی چند مرحله ی از نحوه سقوط شرکتهای قدرتمند شد. این مدل، مدلی قطعی از سقوط شرکتها نیست. شرکتها ممکن است بدون طی کردن مسیر فوق سقوط کنند. اما این مدل توضیح مناسبی برای شرکتهایی که ما بررسی کردیم ارائه می کند. به قول پروفسور جورج باکس «همه مدلها اشتباهند، بعضی مدلها مفیدند» چارچوب ما هم برای درک اینکه شرکتها (یا حداقل برخی از آنها) چگونه سقوط می کنند، مفید است. من معتقدم این مدل به همین صورت فعلی نیز برای رهبرانی که می خواهند نزول را شناسایی کرده، مانع بروز آن شوند و حتی آن را معکوس کنند، مفید است”.
مدل سقوط قدرتها از ۵ مرحله پشت سر هم تشکیل شده است:
مرحله ۱ : تکبر ناشی از موفقیت.
مرحله ۲ : جستجوی بدون برنامه برای موفقیت بیشتر.
مرحله ۳ : انکار وجود ریسک و خطر.
مرحله ۴ : دست و پا زدن برای نجات.
مرحله ۵ : تبدیل شدن به یک شرکت بی اهمیت یا مرگ.
تحقیق نشان داد نزول تا حدزیادی ناشی از خود ماست و بازسازی شرکت هم تحت اختیار ماست. تا زمانیکه وارد مرحله ۵ نشوید می توانید یک شرکت ماندگار را از نو بسازید. در مراحل ابتدایی تشخیص بیماری دشوار و درمان آن ساده است و در مراحل انتهایی تشخیص ساده و درمان آن دشوار است.
علایم مرحله یک (تکبر ناشی از موفقیت) عبارتند از:
- حق موفقیت، تکبر
- غفلت از چرخ اولیه
- «چه چیز» جایگزین «چرا» می شود
- کاهش تمرکز بر یادگیری
- کم جلو دادن نقش شانس
علائم مرحله دو (جستجوی بدون برنامه موفقیت بیشتر) عبارتند از:
- جستجو برای رسیدن به رشد ناپایدار، اشتباه گرفتن بزرگی و تعالی
- جهش های بدون برنامه و غیر مستمر
- کاهش نسبت افراد شایسته قرار گرفته در پست های کلیدی
- پول مفت، مدیریت هزینه را از بین می برد.
- بروکراسی، انظباط را نابود می کند.
- انتقال نامناسب قدرت
- ترجیح منافع شخصی به منافع سازمانی.
علائم مرحله سوم (انکار ریسک و خطر) عبارتند از:
- بزرگنمایی جنبه مثبت و دست کم گرفتن جنبه منفی
- ریسکهای بزرگ و اهداف جسورانه بدون دریافت نتایج مثبت اولیه
- مواجه شدن با ریسکهای بالای تصمیمات به دلیل داده های مبهم.
- از بین رفتن پویایی های تیمی سالم.
- مقصر دانستن عوامل خارجی.
- سازماندهی مجدد وسواس گونه.
- تفکیک آمرانه.
علائم مرحله چهارم (دست و پا زدن برای نجات) عبارتند از:
- مجموعه ای از تیرهای نقره ای (تغییر مکرر برنامه ها، اهداف و استراتژیها با یک الگوی بی ثبات و غیر عقلانی).
- متوسل شدن به یک رهبر (یک رهبر کاریزماتیک یا یک نجات دهنده خارجی) به عنوان نجات دهنده.
- اضطراب و عجله.
- تغییر بنیادی و حرکات انقلابی پر هیاهو.
- بزرگنمایی نتایج.
- بهبود اولیه پس از ناامیدی.
- سردرگمی و بدبینی.
- تجدید ساختار شدید و فرسایش توان مالی.
راه خروج از تاریکی:
راه خروج از تاریکی را آن دسته از افراد بسیار جدی و مقاوم می سازند که ذاتاً از تسلیم شدن ناتوان هستند.
شکست خیلی بیشتر از آنکه یک وضعیت فیزیکی باشد، یک حالت روانی است؛
موفقیت یعنی سقوط کردن و دیگر بار از جا برخواستن، بی انتها.